سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرف مراتنهاازخودم بشنووبگذارتمام کلاغ هاازحسودی بمیرند..

بحث سیب ودرخت ممنوعه نبود...بحث...دیکتاتوریه یک خدا وآزادی خواهی یک انسان بود...


+ تاریخ پنج شنبه 92/4/27 ساعت 11:17 عصر نویسنده شکلاتـــ

عشق رایکطرفه نمیشودبلعید...این رابفهم...بیکله


+ تاریخ پنج شنبه 92/4/27 ساعت 11:15 عصر نویسنده شکلاتـــ

به احترام سکوت یک دقیقه بمیریم...


+ تاریخ پنج شنبه 92/4/20 ساعت 12:2 عصر نویسنده شکلاتـــ

گاهی وقتهایک شب چندروزطول میکشد...


+ تاریخ سه شنبه 92/4/18 ساعت 11:52 عصر نویسنده شکلاتـــ

نام تمام زنان سرزمین من ، حواست
زنانی که هر روز با امیدی متولد می شوند
و هر شب با نا امیدی می میرند
و تحمل می کنند چشمان هرزه ی از حدقه درآمده تان را.
این حکم خدایم بود که تو نان آور شدی
و نمی دانست! که نان تو طعم سگ می دهد.
وقتی که با نان ،خیانت، خودخواهی و وقاحتت را به زور به خوردم می دهی...

که تو با پاهایی که روی گلویم فشار می دهی
نانت پایین نمی رود.
من
دیر زمانیست که می اندیشم
آیا خدایم ...


+ تاریخ پنج شنبه 92/4/6 ساعت 11:52 صبح نویسنده شکلاتـــ

گفته بودی همه چیزرابرای توتغییرخواهم داد...

اماحتی سایزسوتیم ازهفتادبیشترنشد...


+ تاریخ یکشنبه 92/4/2 ساعت 11:44 عصر نویسنده شکلاتـــ